عشقم امیرمهدیعشقم امیرمهدی، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره
مامان وروجکمامان وروجک، تا این لحظه: 30 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره
بابای وروجکبابای وروجک، تا این لحظه: 39 سال و 11 ماه و 9 روز سن داره
عشق آسمونیه من وباباعشق آسمونیه من وبابا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

امیر مهدی ثمره ی عشق ما

اسم پسرم؟؟

پسره من از امروز قراره با اسمه خودش صدا بزنمش تا قبل از تعیین جنسیت امیر مهدی رو خیلی دوست داشتم اما چند تا مورد واسه بزرگیش داشت از اونجایی که دوست داشتم اسمه بچم قشنگ باشه ومناسب بزرگیش هم باشه کمی واسه امیر مهدی بودن تردید دارم 1- اینکه وقتی بزرگ شی یا امیر اقا یا مهدی اقا صدات میکنن و من دوست ندارم اسمتو نصف کنن 2- میترسم تو محیط مدرسه یا دانشگاهmehdiصدات کنن ومن حیفم میاد اسم به این زیبایی خراب بشه اما فعلا تا موقعی که اسم اصلیت تصویب نشه میخوام همون امیر مهدی صدات بزنم ...
19 شهريور 1393

جنسیت وروجکم مشخص شد هفته 19

سلام نفس مامان بلاخره بعد از 19 هفته انتظار فهمیدیم عشق ما یه پرنسس  زیباست یا یه سناتور محبوب ؟ امروز از صبح نه تنها من بلکه همه استرس داشتن تا شما رخ بدی و ما تکیفمون مشخص شه هرکی یه نظری میداد و اصلا نمیتونستیم از روی نظراته دیگران جنسیتتو حدس بزنیم مامانجون( مامانه مامانم) میگفت دختره خاله زهرام میگفت خدا کنه دختر باشه ثنا( دختر خالم) واسه دختر بودنت بی تابی میکرد  علی ( داداشیم) طبق سونوگرافی خودش ( دستشو روی شکمم میذاشت) و میگفت دختره اما اون طرف ماجرا: بابا جون( باباییم) میگفت پسره مامان اعظم ( مامانیم) طبق خوابی که همون اول دیده بود میگف...
19 شهريور 1393

مطالب جا مانده از اوایل بارداری!

از اونجایی که هفته های اول ورود شما به من خیلی سخت گذشت دوست داشتم فراموشش کنم و اصلا در موردش حرفی نزنم اما گفتم بنویسم تا بعدا بشه یه خاطره از روز اولی که حس کردم هستی روز تولد بابایی که حالم بد شد برای اواین بار و حس کردم این حالت تهوع عادی نیست واز همون موقع دل درد های شدیدی داشتم که امونمو بریده بود فک میکردم دل درد هایه ماهانه است واسه همین شکممو محکم میبستم و یا انقد محکم فشار میدادم تا اروم شه دردم اما فایده ایی نداشت 1 خرداد با مامانیم تصمیم گرفتیم بریم ازمایش بارداری چون ما منتظر شما بودیم از قبل اما هنوز وقت ازمایش دادن نبود اخه هنوز 6 روز مونده بود تا تاریخ بعدیه پری و هنوز برای تست بارداری زود بود رفتیم یه...
14 شهريور 1393

هفته 18

سلام وروجک مامان عشق مامان نمیدونم شما تنبلی یا من ازت پر توقع؟!! اخه تنها کاری که بلدی واین روزها خیلی بیشتر انجامش میدی اینه که خودتو تو شکمه مامان سفت میکنی و خودتو برام لوس میکنی مامان قربونت بشه خیلی منتظرم تا جنسیتت مشخص شه و زودتر با اسم واقعیت صدات بزنم من اين روزها حسابي تو را كم دارم درون ِ لحظه هاي منتظرم و اين روزها انگار اصلن نميشود به اين فكر نكنم كه چقدر برايم عزيزي هر چند ميدانم... پر از يك عالمه شيطنت ِ كودكانه اي و من پر از يك عالمه سخت گيري مادرانه حواست را جمع كن ...كودكم بيرون از آن دنيا در اين دنيا بايد ...
14 شهريور 1393

میتوانم؟؟

عزیزکم یه وقتایی شک میکنم شک به توانایی های خودم  بابایی همیشه میگم تو با یه کلمه نمیتونم خودتو از همه چیز راحت میکنم اما یه وقتایی با همه تلاشم نمیتونم نمیدونم میتونم الگوی خوبی واسه کودکم باشم مادری که خودش تا دیروز کودکی میکرده میشه مادر باشه؟؟ مامان خواستمت به خواستنت هم فک کردم خوب فک کردم که باید از خیلی چیزها بگذرم و با همه این فکر هاه از خدا خواستمت دیگه باید شیطنت های کودکانه رو کنار گذاشت خیلی وقته مامان دیگه لاک نزده نمیخام لحظه های خوبی که منو تو خدا داریم با لاک زدن فاصله بیفته دیگه واسه مامان گل سرهای رنگی رنگی و بچه گانه خوب نیست مامانی منم با تو دارم بزر...
9 شهريور 1393

اگه وروجک دختر بشه

اگه نی نی خوشگلم دختر بشه آرایشش میکنم... لباسای ناز تنش میکنم... قرتیش میکنم!!! لباسامونو با هم ست میکنیم         و خیلییییییییییی تجربه های شیرین دیگه پایم میشه اساسی ! همش با هم علیه باباش توطئه میچینیم! و تیم ما برنده میشه یوووووووهووووووووووو ...
8 شهريور 1393

انتظار

حس خیلی خوشگلی دارم نمیدونم وروجک مامان که داره کم کم تو دلم بزرگ میشه دخمله یا پسر    دیگه نمیتونم تحمل کنم 10 روز دیگه بیشتر نمونده تا وقت سونو اما تحمله همین 10 روز مونده رو هم ندارم کاشش زود تر تموم شه این انتظار خدایا شکرت                           ...
8 شهريور 1393

حرکات وروجک

عزیز دل مامان کارهای جدید یاد گرفته هفته پیش دوشنبه عمه جونش عروس شد وسط مجلس عشق مامان خودشو سفت گرفته بود به حدی که زیر دلم درد گرفته بود کلی باهات صحبت کردم تاراضی شدی یکم شل کنی شکمه مامانو عشقم حرکتی نمیکنی که من حس کنم فقط سمت راست شکمم خودتو سفت یکنی اما دیروز حس میکردم داری تو دله مامان اب تنی میکنی اخه واسه اولین بار سمت راست شکمم سفت شد اخه  شما همیشه مامانی چپ بودی ولی فک کنم شیطونیهات داره شروع میشه منو بابا مجتبی یه لحظه هم از فکرت بیرون نمیایم وهمیشه حواسمون بهت هست بابایی دیگه داره حسودیه منو فعال میکنه!!(شوخی میکنم مامان) حتی اگه حالم خوب نباشه به زور میوه یا غذا رو میذاره دهنم ومیگه تو سیر شدی بچم هنوز گشنه ...
4 شهريور 1393